تبلیغات اینترنتی
روانشناسی،داستان،...
روانشناسی،داستان،...
برچسب:, :: :: نويسنده : سجاد

پادشاه و نابینا

مردی نابینا زیر درختی نشسته بود!

پادشاهی نزد او آمد، ادای احترام کرد و گفت:قربان، از چه راهی میتوان به پایتخت رفت؟»

پس از او نخست وزیر همین پادشاه نزد مرد نابینا آمد و بدون ادای احترام گفت:آقا، راهی که به پایتخت می رود کدام است؟‌

سپس مردی عادی نزد نابینا آمد، ضربه ای به سر او زد و پرسید:‌‌ احمق،‌راهی که به پایتخت می رود کدامست؟

هنگامی که همه آنها مرد نابینا را ترک کردند، او شروع به خندیدن کرد.

مرد دیگری که کنار نابینا نشسته بود، از او پرسید:‌برای چه می خندی؟

نابینا پاسخ داد:اولین مردی که از من سووال کرد، پادشاه بود.

مرد دوم نخست وزیر او بود و مرد سوم فقط یک نگهبان ساده بود.

مرد با تعجب از نابینا پرسید:چگونه متوجه شدی؟ مگر تو نابینا نیستی؟

نابینا پاسخ داد: «‌رفتار آنها … پادشاه از بزرگی خود اطمینان داشت و به همین دلیل ادای احترام کرد… ولی نگهبان به قدری از حقارت خود رنج می برد که حتی مرا کتک زد. او باید با سختی و مشکلات فراوان زندگی کرده باشد.»

 

چطور‌ یک‌ نقاش‌ چشم‌ را‌ فریب‌ می‌دهد؟

مجله مهر: الساندرو دیدی، وقتی مداد به دست می‌گیرد آثاری خلق می‌کند که مرز بین واقعیت و خیال را از بین می‌برد. او از تکنیک‌هایی استفاده می‌کند که چشم انسان نقاشی‌هایش را به صورت سه بعدی و اشیای واقعی در زندگی می‌بیند.

با یک مداد و کاغذ الساندرو دیدی آثاری خلق می‌کند که چشم انسان را فریب می‌دهد و باعث می‌شود همه باور کنند که نقاشی‌ها او دارای بعد هستند.

این نقاش می‌گوید: من از خطای چشم انسان با استفاده از سایه‌ها و تکنیک‌های دیگر استفاده می‌کنم تا به نظر برسد که نقاشی‌هایم سه بعدی هستند. استفاده از برخی وسایل واقعی هم مانند یک حلقه یا حتی مداد نقاشی به این حس سه بعدی بودن کمک می‌کند.

 

 

 

 

 

 

 

 



ادامه مطلب ...
موضوعات
پيوندها